کد مطلب:125556 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

سید اهل جنان
امشب از جور فلك دلها پریشان می شود

شهر یثرب سر به سر فریاد و افغان می شود



مجتبی از كینه با زهر هلاهل شد شهید

دیده ها در این مصیبت زار و گریان می شود



گوشوار عرض اعلا، سید اهل جنان

روشن از نور جمالش باغ رضوان می شود



سبط اكبر آن كه پیغمبر به وصفش گفته است

حب و بغضش موجب رضوان و نیران می شود



یك دم از شر معاویه در آرامش نبود

لاجرم دنیا برایش همچو زندان می شود



جعده ی ملعونه عمری را به نام همسری

در سرای مجتبی جاسوس عدوان می شود



مایه ی دلگرمی مرد است زن در زندگی

وای از آن روزی كه محرم دشمن جان می شود



روزه دار است و به دست محرم نامحرمش

زهر در افطاری اش با حیله پنهان می شود





[ صفحه 135]





جان عالم باد قربانش كه بعد از مرگ هم

پیكرش از سوی دشمن تیرباران می شود



صلح مشروطش نجات عالم اسلام بود

گرچه می دانست با او نقض پیمان می شود



شاهد مظلومی اش این بس كه بعد از قرن ها

بارگاه و مرقدش با خاك یكسان می شود



گفت پیغمبر هر آن چشمی كه گرید بر حسن

روشن و بینا به محشر، پای میزان می شود



شرح حال مجتبی را هر كه از جان بشنود

در درونش از غم و اندوه طوفان می شود





[ صفحه 136]